مترجم: مهدی یعقوبی
منبع : اینترنت
ـــــــــــــــــــــــــــ
جوهر است انسان و چرخ او را عرض
جمله فــــــــرع و سایه اند و تو غرض
تاج کرّمناست بر فــــــــــــــرق سرت
طوق اعطــــــــــــــــــــــیناک آویز برت
تعمق در ماهیت حق، این پرسش را در ذهن پدید میآورد که چه چیزی موجد حق است؟ آیا حقوق انسان اعتباراتی بوده است که بر اساس قرارداد پدید میآیند؟ و یا اینکه حق دارای خاستگاه عینی است؟ امروز پس از فروپاشی باصطلاح نظام های پیشرفته تر در کشورهای کمونیستی ما شاهد رستاخیز ارزش های روشنگری هستیم. آرمان هایی مانند حقوق بشر، دمکراسی، آزادی های مدنی و حکومت مدنی، را امروز در بخش وسیعی از جوامع غربی ارزش های کلیدی تلقی میشوند. در عین حال جای این سؤال باقی است که آیا میتوان نظرگاه حقوق طبیعی را به گونهای با مبانی اسلامی سازگار دانست؟ براستى تا چه اندازه اسلام و مبانى جهانشمول حقوق بشر با یکدیگر سازگارند؟ آیا اسلام خود را دین برتر و فرد مسلمان خود را انسانى برتر از معتقدان به دیگر ادیان مىداند؟ آیا شواهدى حاکى از همخوانى اسلام و دمکراسى مىتوان مشاهده کرد؟ مقاله زیر در پی آن است تا شواهد عینی را که در قرآن و سنت آمده است به زبانی ساده و روشن بیان کند./ مترجم
١. حق زندگی کردن:
حق اساسی که در رأس هرم قرار میگیرد، حق زندگی کردن است. قرآن کریم اینگونه بیان میکند که: أَنَّهمَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا " هر کس، کسی را جزء به قصاص قتل و یا کیفر فسادی در زمین بکشد چنان است که گویی همه مردم را کشته باشد."(مائده-٣٢) تناسبِ گرفتن حق زندگی و انتقام از فردی به علت قتل و یا گسترش فساد فقط بایستی به وسیله ی یک محکمه عدالت کارآمدی تعیین شود. در زمان جنگ هم فقط به وسیله یک حکومت پایدار و مستقر مشخص میشود. در هر صورت، هیچ کس حق تصمیم گیری را در این مورد به تنهایی ندارد. همانطور که قرآن این موضوع را روشن میسازد: وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ "نفسی را که خدا حرام گردانیده، جز به حق مکشید."(انعام-١٥١)
بدین طریق قتل نفس در اسلام چیزی متفاوت از نابودی زندگی که در راه برپایی عدالت انجام میگیرد، است. پیامبر اکرم(ص) قتل نفس را بعد از شرک، بزرگترین گناه دانسته است. حدیثی از پیامبر روایت شده که: " بزرگترین گناه شریک قرار دادن چیزی برای خداوند و کشتن انسانهاست."
در تمامی آیات قرآن و احادیث پیامبر(ص)، واژه "نفس" به صورت کلی به کار رفته است و بدون هیچ نشانی که حاکی از شهروندانی که به یک ملت خاص و یا مردمی از یک نژاد و یا دین خاصی تعلق داشته باشند، به کار رفته است و این حکم برای تمامی انسانها صادق است.
"حق زندگی" برای نوع بشر تحت یک عنوان کلی، فقط در اسلام آمده است. به طور واضح مشاهده میکنید که حقوق انسانها در اعلامیه ها و قوانین اساسی در بیشتر کشورها قابل استفاده برای آن کشور و یا نوع خاصی از نژاد در آن کشورها میباشد. بر خلاف این مفهوم نسبی از حقوق انسانها، اسلام اینگونه حقوق را متعلق به تمامی انسانها میداند.
٢. حق داشتن یک زندگی سالم:
بلافاصله در ادامه آیه ای که در بالا در مورد حق زندگی کردن انسانها اشاره شد، خداوند میفرماید: وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا " وهر کس، کسی را زنده بدارد چنان است که گویی تمام مردم را زنده نگه داشته است."
چندین شکل متفاوت برای نجات انسان از مرگ وجود دارد. اگر فردی مریض و یا زخمی شده است این وظیفه ماست که از لحاظ پزشکی به او کمک کنیم، اگر در حال مرگ به علت گرسنگی است این وظیفه ماست که به او غذا دهیم، اگر کسی در حال غرق شدن است این وظیفه ماست که او را نجات دهیم و ..... نجات زندگی هر انسانی را به عنوان وظیفه خود تلقی میکنیم زیرا از این طریق خواهد بود که به سفارشات قرآن عمل کرده ایم.
٣. احترام گذاشتن به پاکدامنی وعفت زنان:
سومین عنصر مهم در منشور اسلامی حقوق بشر، احترام گذاشتن به پاکدامنی یک زن و کوشیدن در راه حفظ آن در تمامی زمانهاست حتی اگر او متعلق به ملت خود و یا دیگر ملتهایی باشد که دشمن ما هستند. خواه او را در یک جنگل دورافتاده و یا در یک شهر فتح شده یافتیم. خواه هم مذهب ما و یا متعلق به دیگر مذاهب باشد و یا حتی دینی نداشته باشد. تحت هیچ شرایطی یک فرد مسلمان نباید او را مورد سوء استفاده قرار دهد. تمامی ارتباطهایی که به بی عفتی و بی ناموسی یک زن میانجامد، بدون توجه به وضعیت و یا جایگاه زنان یا اعم از اینکه آن زن خواهان آن باشد یا نه، برای یک مرد حرام است.
قرآن کریم در این مورد چنین بیان میکند: وَلا تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلاً "و به زنا نزدیک مشوید، چرا که آن همواره زشت است."(اسراء-٣٢) و در ادامه مجازات سنگینی برای این جرم تعیین شده است.
این مرتبه از مفهوم تقدّس و حرمت برای عفت زنان منحصرا در اسلام یافت میشود. از دیدگاه اسلام نه تنها زن، بلکه مرد هم دارای عفت و پاکدامنی خاص خود است. مردی که مرتکب زنای به عنف یا زنای محصنه(رابطه جنسی نامشروع) میشود، نه تنها باعث نابودی عفت زن، بلکه باعث از بین رفتن آبروی خود نیز میشود.
٤. حق داشتن یک زندگی استاندارد:
در مورد حقوق اقتصادی انسان، قرآن کریم اینگونه به پیروانش سفارش میکند که: وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِِ "و در اموالشان برای سائل و محروم حقی(معین) بود."(الذاریات- ١٩) نحوه بیان این
آیه نشان میدهد که چنین چیزی قطعی و بی چون و چرا است. بعلاوه، این دستور در مکه جایی که جامعه اسلامی وجود نداشت و مسلمانان بیشتر با کافران در ارتباط بودند، صادر شد.
ازآیه بالا این نکته استنباط میشود که هر کسی تقاضای کمک کرد و یا از محرومیت رنج میبرد، بدون توجه به اینکه به چه ملتی و یا چه کشوری دارد و یا از چه نژادی است، این حق را دارد که در مال و ثروت یک انسان مسلمان شریک شود. اگر کسی در شرایطی قرار دارد که محتاج است، این وظیفه ماست که به کمک او بشتابیم.
٥. حق آزادی فردی:
اسلام سنت قدیمی به اسارت درآوردن یک بنده آزاد و یا فروختن او به منظور بردگی را بی چون و چرا ممنوع کرده است. در این مورد سخنان صریح پیامبر اکرم(ص) گواه این مطلب است: " سه گروه از مردم هستند که در روز قیامت شاکی آنها خواهم بود یکی از آنها کسی است که بنده آزادی را به اسارت در میآورد سپس او را میفروشد وپولش را میخورد."(بخاری و ابن ماجه). سخنان این روایت پیامبر خاص ومحدود به یک ملت و نژاد خاصی و یا پیروان یک مذهب خاص نمی شود.
جایگاه بردگی در اسلام: اسلام به تشویق مردم برای آزاد کردن برده ها که در میان اعراب شایع بود، پرداخت تا بدین طریق این مشکل را حل کند. به مسلمانان گفته شده که آزاد کردن برده ها به مثابه کفاره گناهان آنهاست. بدین ترتیب که آزاد کردن دست و پای یک برده همانند رهانیدن دست و پای خویش از آتش جهنم است.
با استفاده از این روش، در زمان خلافت خلفای راشدین، تمامی برده های قدیمی مناطق عرب نشین آزاد شدند. خود پیامبر(ص) حدود ٦٣ برده را آزاد کردند. حضرت عایشه(رض) ٦٧ نفر، عباس ٧٠ نفر، عبدلله بن عمر هزار نفر را آزاد کردند و عبدالرحمن بن عوف سی هزار نفر را خریداری کرد و آنها را آزاد نمود.
بدین ترتیب مشکل برده گان در عربستان، که چهل سال دامنگیر آنها شده بود حل شد. بعد از این تنها برده هایی که در اسلام باقی ماندند، زندانیانی بودند که در جنگ اسیر شده بودند. این گروه از اسراء توسط حکومت اسلامی بازداشت شده تا اینکه حکومتشان با مبادله اسرای مسلمان موافقت کنند و یا برای آزادی آنها غرامت پرداخت کنند. اگر این دسته از اسراء با اسرای مسلمان مبادله نشدند و یا دولت آنها حاضر به پرداخت غرامت نمی شد، حکومت اسلامی آنها را در بین سربازان سپاهی که آنها را به اسارت در آورده بودند تقسیم میکرد.
این شیوه رفتار باعث شد که بیشتر مردانی که در جنگها اسیر شده بودند و به کشورهای اسلامی آورده بودند به آغوش اسلام پناه بیاورند و از اعقاب آنها محققان بزرگ، امامان، وکلای دعاوی، مفسران، سیاستمداران و فرماندهان بزرگی تحویل جامعه اسلامی شد. تا حدّی که بعضی از آنها حکمرانان جهان اسلام شدند.
٦. حق برپایی عدالت و دادگستری:
این یک حق مهم و باارزشی است که اسلام به انسانها داده است. قرآن کریم میفرماید: ...وَلا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ عَنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا... "و البته نباید کینه توزی گروهی که شما را از مسجد الحرام بازداشتند، شما را به تعدی وادارد."(مائده- ٢) یا " و البته نباید دشمنی گروهی از شما را بر آن دارد که عدالت نکنید، عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است."(مائده-٨). با توجه به حساسیت این مطلب قرآن کریم دوباره اشاره میکند: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ... "ای کسانی که ایمان آورده اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید."(نساء- ١٣٥)
بنابراین مسلمانان نه تنها باید نسبت به دوستان خود بلکه نسبت به دشمنان نیز باید عدالت را رعایت کنند. به عبارت دیگر، عدالتی که اسلام پیروان خود را به سوی آن دعوت میکند محدود به شهروندان کشور خود و یا مردم طایفه، ملت، نژاد یا جامعه مسلمانان نیست بلکه شامل تمامی انسانها میشود.
٧. برابری انسانها:
اسلام برابری مطلق بین انسانها را بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد یا ملیتشان، یک اصل مهم میداند. پروردگار توانا در قرآن میفرماید: " ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم. " به عبارت دیگر تمام انسانها با هم برابرند. همه آنها از اعقاب یک پدر و مادر هستند. یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا..."ای مردم! شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید."(حجرات-١٣) این بدین معنی است که تقسیم انسانها به ملل، نژادها، گروهها و قبایل به خاطر تفاوتشان است. تا اینکه مردم از یک نژاد و قبیله با مردمی دیگر از قبیله و نژادی دیگر در ارتباط بوده و همدیگر را بشناسند و با همدیگر همکاری کنند.
این تقسیم نژاد انسانها بدین معنی نیست که ملتی به خاطر نژادش خود را از گروه دیگر برتر ببیند و به آنها احساس غرور دست دهد. ویا ملتی گروهی دیگر را تحقیر کند. ...إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ... "همانا گرامیترین شما باتقواترین شماست."(حجرات-١٣) به عبارت دیگر برتری یک گروه بر گروهی دیگر بر اساس شناخت خداوند، پاکی و اخلاق برتر و نه بر اساس رنگ، نژاد، زبان و یا ملیت آنها است. بنابراین، هیچ جای توجیهی برای انسانها باقی نمی ماند که احساس برتری نسبت به گروهی دیگر داشته باشند. حتی نیکوکاران هیچ امتیاز ویژه ای برای برتری بر دیگران ندارند. این رفتار توسط پیامبر اکرم(ص) در یکی از گفته هایش برای ما سرمشق شده است: " هیچ عربی بر عجمی و هیچ عجمی بر عربی و هیچ سیاهی بر سفیدی و هیچ سفیدی بر سیاهی برتری ندارد؛ همه شما فرزندان آدم هستید و آدم هم از گل آفریده شده است."(بیهقی و بزّاز) بدین طریق اسلام اصل برابری همه انسانها را پایه ریزی کرد و ریشه همه تفاوتها را که بر اساس رنگ، نژاد، زبان یا ملیت بود، از بُن خشکانید.
مطابق با اصول اسلام، خداوند این حق را برابر با داشتن حق تولد میداند. بنابراین نباید بین هیچ انسانی بر اساس رنگ پوستش، محل تولدش، نژاد یا ملتی که در آنجا متولد شده است، تبعیض قایل شد.
٨. حق همکاری کردن و همکاری نکردن:
اسلام یک قانون کلی را که دارای اهمیّت زیاد و کاربرد جهانی است تجویز کرده است. قرآن کریم میفرماید: ...وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ... "و در نیکوکاری و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید."(مائده-٢)
این بدین معنی است انسانی که نیکوکار و پرهیزکار است، بدون توجه به اینکه در قطب جنوب و یا قطب شمال زندگی میکند، میتواند حق انتظار حمایت و همکاری را از مسلمانان دیگر داشته باشد. امّا کسی که مرتکب فحشا میشود و به حقوق دیگران تجاوز میکند، حتی اگر جزء اقوام نزدیک یا همسایه ما باشد، حق نداریم که به علت هم نژاد بودن، کشور، زبان یا ملیّت به او کمک کنیم ویا با اوهمکاری کنیم. انسان بدجنس و خبیث ممکن است برادر ما باشد، امّا او در واقع از ما نیست، و تا زمانی که از راه خود پشیمان نشود حق نداریم به او کمک کرده و یا او را حمایت کنیم. به عبارت دیگر، انسانی که نیکوکار و پرهیزکار است ممکن است هیچ خویشاوندی با مسلمانان نداشته باشد امّا مسلمانان همکار و حامی او و یا حداقل خواهان موفقیت او هستند.
نظرات